سوقات

لغت نامه دهخدا

سوقات. [ س َ / سُو ] ( ترکی - مغولی ، اِ ) سوغات :
شعرت آوردم بسوقات و بطنزم عقل گفت
نزد موسی تحفه آورده ست سحر سامری.ابن یمین.رجوع به سوغات شود.

فرهنگ فارسی

سوغات
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شمع فال شمع فال قهوه فال قهوه