ریشیدن

لغت نامه دهخدا

ریشیدن. [ دَ ] ( مص ) فروریختن چیزی در چیزی. ( از ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ). ریختن. ( از شعوری ج 2 ص 20 ). || گداختن. || پاشیدن. ( ناظم الاطباء ). || چشمه چشمه کردن جامه. ( از لغت فرس اسدی ). || آمیختن و رنگ کردن. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ).

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) زخم شدن .
( ~. ) (مص ل . ) ریشه ریشه کردن .

فرهنگ عمید

ریختن، پاشیدن.

ویکی واژه

زخم شدن.
ریشه ریشه کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال فرشتگان فال فرشتگان استخاره کن استخاره کن