رفاغ

لغت نامه دهخدا

رفاغ. [ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ رَفغ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). رجوع به رفغ شود. || ( اِمص ) وسعت عیش. ( یادداشت مؤلف ) : مدت سی سال در رفاغ حال و فراغ بال خوارزمشاهی کرد. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (اِمص . ) ۱ - فراخی . ۲ - خوشگذرانی .

ویکی واژه

فراخی.
خوشگذرانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تماس فال تماس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چوب فال چوب