دادور

لغت نامه دهخدا

دادور. [ دادْ وَ ] ( ص مرکب ) عادل. دادرس. دادگر :
حق بمن گفته است هان ای دادور
مشنو از خصمی تو بی خصم دگر.مولوی.|| ( اِخ ) نام خدای تعالی.

فرهنگ معین

(وَ )(ص مر. ) ۱ - قاضی . ۲ - خدای تعالی .

فرهنگ عمید

۱. دادگر، عادل.
۲. [مجاز] قاضی.

فرهنگ فارسی

مهدی وثوق السلطنه ( ف.۱۳۲۶ ه. ش . ۱۳۶۶ ه. ق . ) پسر میرزا موسی وزیر لشکر آشتیانی . وی مدتها معاون وزارت جنگ و مدتی نیز وزیر جنگ والی گیلان والی فارس والی آذربایجان و وکیل مجلس شورای ملی بود .
دادگر، عادل
( صفت ) ۱ - قاضی . ۲ - خدای تعالی .

فرهنگ اسم ها

اسم: دادور (پسر) (فارسی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: dādvar) (فارسی: دادور) (انگلیسی: dadvar)
معنی: قاضی، از نام های خداوند، ( در قدیم ) دادگر

ویکی واژه

قاضی.
خدای تعالی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم