خورتاب

لغت نامه دهخدا

خورتاب. [خوَرْ / خُرْ ] ( اِ مرکب ) برآفتاب. آفتاب رو. خورگاه در تداول مردم دیلمان. ( یادداشت مؤلف ). خورنگاه.

فرهنگ فارسی

بر آفتاب آفتاب رو

فرهنگستان زبان و ادب

{insolation} [علوم جَوّ] تابش خورشیدی دریافت شده در سطح زمین

ویکی واژه

تابش خورشیدی دریافت‏شده در سطح زمین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال رابطه فال رابطه فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال میلادی فال میلادی