جلافت. [ ج ِ ف َ ] ( ع مص ) میان تهی بودن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مجازاً بمعنی جهل و حماقت مأخوذ از جلف بکسر که بمعنی خم تهی و حیوان شکم دریده تهی کرده است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). بی مغزی و سبکی و تهی میانی. - جلافت داشتن ؛ بی مغز و سبک و میان تهی بودن. ( ناظم الاطباء ). - جلافت کردن ؛ بی مغزی و سبکی کردن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به جلافةشود. جلافة. [ ج َ ف َ ] ( ع مص ) درشت خوی و گول گردیدن. ( منتهی الارب ). جلف شدن. ( ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به جَلَف و جلافت شود.
فرهنگ معین
(جَ فَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - میان تهی بودن . ۲ - بدخُلقی کردن . ۳ - سبکسری ، بی - خردی .