جزوع

لغت نامه دهخدا

جزوع. [ ج َ ] ( ع ص )ناشکیبا و زاری کننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). ناشکیبا. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). بسیار جزع کننده. بی شکیبا. بسیار بی تابی کننده. بسیار ناشکیبایی کننده. ( یادداشت مؤلف ) :
و ذوالصبر محمود علی کل حاله
و کل جزوع فی الانام ملوم.ابوالعباس صفری.جازِع. جَزُع. جَزِع. ( متن اللغة ) ( منتهی الارب ). رجوع به کلمات مزبور شود.
جزوع. [ ج ُ ] ( ع مص ) ناشکیبائی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). جَزَع. ( از متن اللغة ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(جُ ) [ ع . ] (مص ل . ) بی تابی کردن ، ناشکیبایی کردن .
(جَ ) (ص . ) ناشکیبا.

فرهنگ عمید

ناشکیبا، بی تاب.

فرهنگ فارسی

جزع کننده، ناشکیبا
( صفت ) ناشکیبا جزع کننده .

ویکی واژه

بی تابی کردن، ناشکیبایی کردن.
ناشکیبا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال امروز فال امروز فال تاروت فال تاروت