تهییج

لغت نامه دهخدا

تهییج. [ ت َ ] ( ع مص ) برانگیختن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار )( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). برآغالیدن. برآغالانیدن. افژولیدن. انگیختن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). یقال : هیّج بینهما الشر. ( اقرب الموارد ) : و قومی که نه بر جاده بودند و تهییج فتن می کرده فرمود تا... ( جهانگشای جوینی ). || حرکت دادن. || خشک کردن باد گیاه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) برانگیختن ، به هیجان آوردن .

فرهنگ عمید

۱. به هیجان آوردن، برانگیختن.
۲. به جنبش درآوردن.

فرهنگ فارسی

بهیجان آوردن، برانگیختن، بجنبش در آوردن
۱ - ( مصدر ) برانگیختن . ۲ - ( اسم ) انگیزش . جمع : تهییجات .

فرهنگستان زبان و ادب

{excitation} [روان شناسی] فعالیت فراخوانده در یک عصب یا ماهیچه در هنگام تحریک

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تهییج یعنی به هیجان آوردن.
از آن در باب نکاح نام برده شده است.در موارد جواز نظر به نامحرم و نیز به محارم و همجنس به همجنس (مرد به مرد و زن به زن)، اگر نگاه، موجب به هیجان آمدن شهوت گردد، حرام است. بر زن، شنواندن صدای خود به نامحرم- با نازک و زیبا کردن آن- به گونه ای که موجب تهییج شهوت گردد، حرام است.

ویکی واژه

برانگیختن، به هیجان آوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال درخت فال درخت فال رابطه فال رابطه فال انبیا فال انبیا