تنحنح. [ ت َ ن َ ن ُ ] ( ع مص ) متردد گشتن آواز در شکم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گلو روشن کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گلو صاف کردن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). خفیدن. ( زوزنی ). سرفه بعمد. سرفه نرم کردن برای بیرون کردن خلط از اول قصبة الریه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :...چون پخته شد و به تنحنح ریم بیرون آمد... ( ذخیره خوارزمشاهی ).
فرهنگ معین
(تَ نَ نُ ) [ ع . ] (مص ل . ) آواز از سینه برآوردن .
فرهنگ عمید
صدا از سینه درآوردن، صاف کردن سینه و گلو که صدا روشن و صاف بیرون بیاید، پاک کردن گلو با بازدم کوتاه و شدید.
فرهنگ فارسی
صداازسینه در آوردن، صاف کردن، پاک کردن گلو ۱- ( مصدر ) آواز از سینه بر آوردن برای صاف کردن گلو تا صدا نیکو گردد سرفه زدن خفیدن . جمع تنحنحات .
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] سرفه کردن را تَنَحنُح گویند و از آن به مناسبت در باب طهارت و صلات سخن رفته است. برخی سه بار تنحنح را قبل از استبراء برای مرد مستحب دانستهاند؛ لیکن مستندی برای آن یافت نشده است. استبراء تنها برای مرد مستحب است؛ لیکن برخی گفتهاند: زن نیز بهتر است پس از ادرار و پیش از شستن موضع، اندکی مکث نموده و تنحنح کند. حکم تَنَحنُح در نماز تَنَحنُح در نماز مکروه هست، لیکن موجب بطلان نماز نمیشود هرچند با تنحنح کردن چیزی شبیه حرف پدید آید؛ چرا که از جنس کلام بهشمار نمیرود. بعضی گفتهاند: اگر با تنحنح، دو حرف یا بیشتر، تولید و از جنس کلام محسوب گردد، موجب بطلان نماز میشود؛ لیکن این کلام، صرف فرض است نه تفصیل در مسئله.