تمدیح

لغت نامه دهخدا

تمدیح. [ ت َ ] ( ع مص ) بسیار ستودن. ( تاج المصادر بیهقی ). نیک ستودن. ( زوزنی ). مدح کردن. ( غیاث اللغات ). ستودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مدح گفتن. ستایش کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) مدح کردن .

ویکی واژه

مدح کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی استخاره کن استخاره کن