تغریق

لغت نامه دهخدا

تغریق. [ ت َ] ( ع مص ) غرقه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). غرقه گردانیدن.( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || سخت کشیدن کمان را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || کشتن ، اصله ان القابلةکانت تغرق المولود فی الماء السلی عالم القحط لیموت ثم جعل کل قتل تغریقاً. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) غرق کردن ، در آب فرو بردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) غرق کردن در آب فرو بردن . جمع : تغریقات .

ویکی واژه

غرق کردن، در آب فرو بردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال رابطه فال رابطه