بهدین

لغت نامه دهخدا

به دین. [ ب ِه ْ ] ( اِ مرکب ) دین خوب. و پارسیان آئین و کیش خود را به دین خوانده اند و لغتی است پارسی که عرب نیز بهمین معنی استعمال کرده و عرب وعجم در بعضی لغات مشارکت دارند، از آن جمله دین ، تنور، خمیر، دینار، درهم ، کفن ، و غیره. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). دین و آئین حضرت زردشت که دین بهی گویند. ( ناظم الاطباء ). دین زردشتی. گبر. مجوس. || دین نیک. آئین خوب. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز گوینده بپذیر به دین اوی
بیاموز از او دین و آئین اوی.دقیقی.|| ( ص مرکب ) آنکه دارای آیین نیکوست. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(بِ ) [ په . ] (اِمر. ) ۱ - دین نیک ، آیین خوب . ۲ - دین زردشتی .

فرهنگ عمید

۱. دین زردشتی، دین بهی.
۲. پیرو دین زردشتی.

فرهنگ فارسی

دین و آیین خوب، کسی که دین و آیین خوب دارد
۱ - ( اسم ) دین نیک آیین خوب . ۲ - ( صفت ) آنکه دارای آیینی نیکوست ۳ - ( اسم ) دین زردشتی
دین خوب و پارسیان آئین و کیش خود را به دین خوانده اند و لعنتی است پارسی که عرب نیز بهمین معنی استعمال کرده و عرب و عجم در بعضی لغات مشارکت دارند از آنجمله دین تنور خمیر دینار درهم کفن و غیره .

فرهنگ اسم ها

اسم: بهدین (پسر) (فارسی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: beh din) (فارسی: بِه‌دين) (انگلیسی: beh din)
معنی: دیندار بهین، ( اَعلام ) عنوانی برای پارسایان ایران باستان ( زرتشتیان )، پیرو آیین زرتشتی

ویکی واژه

(ادیان)دین خوب، آیین نیک.
دین زردشتی یا زرتشتی، مزدیسنایی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال چای فال چای فال احساس فال احساس فال راز فال راز