به دین. [ ب ِه ْ ] ( اِ مرکب ) دین خوب. و پارسیان آئین و کیش خود را به دین خوانده اند و لغتی است پارسی که عرب نیز بهمین معنی استعمال کرده و عرب وعجم در بعضی لغات مشارکت دارند، از آن جمله دین ، تنور، خمیر، دینار، درهم ، کفن ، و غیره. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). دین و آئین حضرت زردشت که دین بهی گویند. ( ناظم الاطباء ). دین زردشتی. گبر. مجوس. || دین نیک. آئین خوب. ( فرهنگ فارسی معین ) : ز گوینده بپذیر به دین اوی بیاموز از او دین و آئین اوی.دقیقی.|| ( ص مرکب ) آنکه دارای آیین نیکوست. ( فرهنگ فارسی معین ).
دین و آیین خوب، کسی که دین و آیین خوب دارد ۱ - ( اسم ) دین نیک آیین خوب . ۲ - ( صفت ) آنکه دارای آیینی نیکوست ۳ - ( اسم ) دین زردشتی دین خوب و پارسیان آئین و کیش خود را به دین خوانده اند و لعنتی است پارسی که عرب نیز بهمین معنی استعمال کرده و عرب و عجم در بعضی لغات مشارکت دارند از آنجمله دین تنور خمیر دینار درهم کفن و غیره .