بالنسبه
( بالنسبة ) بالنسبة. [ ب ِن ْ ن ِ ب َ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + ال + نسبة ) نسبةً. به تناسب. به نسبت. بطور نسبت و مقابله و قیاس. ( ناظم الاطباء ).
(بِ نْ نِ بَ ) [ ازع . ] ( ق . ) به طور نسبت و مقابله و قیاس .
نسبتاً، به طور نسبت، به طور قیاس با نظایر خود.
بطور نسبت و مقابله و قیاس ( بانظایر خود ) نسبه : (( بچه های برای بازی زیاد باین پارک میایند بخصوص بچه هایی که بالنسه بزرگتر هستند
به تناسب به نسبت
به طور نسبت و مقابله و قیاس.