اشنع

لغت نامه دهخدا

اشنع. [ اَ ن َ ] ( ع ص ) زشت : یوم اشنع؛ روز بد و زشت. ( منتهی الارب ). شنیع. شَنِع. || ( ن تف )شنیعتر. زشت تر. بدتر و قبیح تر. ( آنندراج ) ( غیاث ).
اشنع. [ اَ ن َ ] ( اِخ ) ابن عمروبن طریف. پدر قبیله ای بود. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اَ نَ ) [ ع . ] (ص تف . ) زشت تر، ناهنجارتر، بدتر، قبیح تر، اشنع اعمال .

فرهنگ عمید

۱. شنیع تر، زشت تر، قبیح تر.
۲. ناهنجارتر.

ویکی واژه

زشت تر، ناهنجارتر، بدتر، قبیح تر، اشنع اعمال.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال قهوه فال قهوه فال رابطه فال رابطه