استبدال

لغت نامه دهخدا

استبدال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بدل گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). گرفتن چیزی را بدل چیزی. ( منتهی الارب ). مبدل کردن چیزی را بچیزی. بدل کردن چیزی جای چیزی. || خواستن چیزی را عوض چیزی. ( منتهی الارب ). اقتیال. استیهار: و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و آتیتم احدیهن قنطاراً فلاتأخذوا منه شیئاً اء تأخذونه بهتاناً و اثماً مبیناً ( قرآن 20/4 )؛ و اگر خواهید بدل گرفتن زنی بجای زنی دیگر و داده باشید یکی از ایشان را مال بسیار پس بازمگیرید از آن مال چیزی را. آیا فراگیرید آن را از راه تزویر و بزه هویدا. ( تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 1 ص 736 ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . )۱ - عوض کردن ، بدل نمودن . ۲ - چیزی را به جای چیزی دیگر خواستن .

فرهنگ عمید

تبدیل شدن چیزی به چیز دیگر، جابه جایی، تغییر.

فرهنگ فارسی

بدل گرفتن، عوض چیزی راگرفتن، گرفتن چیزی رابدل چیزی، خواستن چیزی را عوض چیزی
( مصدر ) ۱ - عوض گرفتن چیزی را بدل گرفتن . ۲ - خواستن چیزی را عوض چیزی .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
بدل (۴۴ بار)

ویکی واژه

عوض کردن، بدل نمودن.
چیزی را به جای چیزی دیگر خواستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس فال لنورماند فال لنورماند