ارتیاش

لغت نامه دهخدا

ارتیاش. [اِ ] ( ع مص ) نیکو شدن حال کسی. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). حسن حال. نیکو شدن احوال : چون عبدالملک بن نوح و فایق از آن هزیمت ببخارا رسیدند وبکتوزون بدیشان پیوست و لشکرهای متفرق جمع شد دیگر بار خیال استقلال و امید ارتیاش و طمع انتعاش بر مزاج ایشان مستولی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 216 ). و اشجار بخاصیت گریه ابر بهار... انتعاشی گرفتند و بوسیلت آن بار دیگر ارتیاشی یافتند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

(اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نیکو حال شدن . ۲ - (اِمص . ) حسن حال .

فرهنگ عمید

خوب شدن حال کسی.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نیکو شدن حال کسی نیکو شدن احوال . ۲ - ( اسم ) حسن حال .

ویکی واژه

نیکو حال شدن.
حسن حال.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال ارمنی فال ارمنی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال کارت فال کارت