آزرده‌خاطر

لغت نامه دهخدا

( آزرده خاطر ) آزرده خاطر. [ زَ دَ / دِ طِ ] ( ص مرکب ) رنجیده.

فرهنگ عمید

( آزرده خاطر ) رنجیده، ملول، دلتنگ.

فرهنگ فارسی

( آزرده خاطر ) ( صفت ) رنجیده ملول.
رنجیده

ویکی واژه

(مجاز): ویژگی آنکه از چیزی رنجیده و دچار غم و ناراحتی است. تا مدت‌ها از حرف‌هایش آزرده خاطر بودم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال اعداد فال اعداد فال ای چینگ فال ای چینگ فال کارت فال کارت