یفنج

لغت نامه دهخدا

یفنج. [ ی َ ن َ ] ( اِ ) یفتنج. یغتج. یغنج. یغتنج. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به یغتنج شود.

فرهنگ فارسی

یفتج یغتج
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بنت
بنت
جسور
جسور
شب دراز است و قلندر بیدار
شب دراز است و قلندر بیدار
فصاحت
فصاحت