لغت نامه دهخدا
گوش خزه. [ خ َ زَ/ زِ ] ( اِ مرکب ) گوشالنگ. گوش خز. گوش خزک. گوش خیزک.هزارپا. گوش سنب. رجوع به هر یک از این کلمات شود.
گوش خزه. [ خ َ زَ/ زِ ] ( اِ مرکب ) گوشالنگ. گوش خز. گوش خزک. گوش خیزک.هزارپا. گوش سنب. رجوع به هر یک از این کلمات شود.
۱ - ( صفت ) آنچه که در گوش بخزد. ۲ - ( اسم ) هزارپا: گر بگویم عیب تو تا گوش خز گوش خز انگشت در گوش افکند. ( نخشبی )