لغت نامه دهخدا
پیراییدن. [ دَ ] ( مص ) پیراستن. پیرایستن. زینت دادن. پیراهیدن:
تیر را تا نتراشی نشود راست همی
سرو را تا که نپیرایی والا نشود.منوچهری.
پیراییدن. [ دَ ] ( مص ) پیراستن. پیرایستن. زینت دادن. پیراهیدن:
تیر را تا نتراشی نشود راست همی
سرو را تا که نپیرایی والا نشود.منوچهری.
= پیراستن