ورپلوغیدن

واژه ورپلوغیدن یا در برخی متون کهن ورپلغیدن، از افعال کهن فارسی است که در زبان امروز کمتر به کار می‌رود. بر پایه آنچه در فرهنگ‌های لغت فارسی، از جمله لغت‌نامه دهخدا و فرهنگ فارسی معین آمده است، این واژه به معنای بیرون زدن، از جای خود بیرون آمدن یا جهیدن چیزی از محدوده‌اش است. در تداول عامیانه، بیشتر برای بیان حالتی به کار می‌رفته که عضوی از بدن، مانند چشم از حدقه بیرون آید یا چیزی از جای خود «بیرون بجهد».

از نظر ساخت واژه، «وَر» در آغاز این فعل، پیشوندی کهن در فارسی میانه است که معنای «بیرون، بر، بالا» را می‌رساند؛ همانند واژه‌های «ورآمدن»، «وررفتن» و «ورزدن». بخش دوم فعل، «پلوغیدن»، ریشه‌ای که به معنی جهیدن یا بیرون جستن است. بنابراین، ترکیب «ورپلوغیدن» از نظر ساختار، معنای تحت‌اللفظی «به بیرون جهیدن» یا «از جایی برون آمدن» را دارد.

در کاربرد ادبی و گفتاری قدیم، این واژه بیشتر برای بیان حالت‌های ناگهانی یا شدید به کار می‌رفته است؛ مانند: «چشمش از خشم ورپلوغید» یا «دلش چنان لرزید که جان از تنش ورپلوغید». در چنین جملاتی، فعل حالتی غیرعادی، همراه با شدت یا فشار درونی را نشان می‌دهد. به این ترتیب، «ورپلوغیدن» نه‌تنها یک فعل حرکتی است، بلکه رنگی از هیجان یا حادثه ناگهانی نیز در خود دارد.

لغت نامه دهخدا

ورپلوغیدن. [ وَ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) ورپلغیدن. رجوع به ورپلغیدن شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مریم
مریم
آهنگر
آهنگر
شی
شی
گواد
گواد