میترایوز

لغت نامه دهخدا

میترایوز. [ را ی ُ ] ( فرانسوی، اِ ) مسلسل. شصت تیر. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بزنجیر بسته شده مقید: فلک کژ روترست از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا. ( خاقانی ) ۲ - بهم پیوسته متصل: کبک پوشیده یکی پیرهن خز کبود کرده با قیر مسلسل دو بر پیر هنا. ( منوچهری ) ۳- پشت سرهم پیاپی: مسلسل حرف میزند. ۴ - بهم بافته ( زلف موی ): و زلف مسلسل بیان را بدست عبارت و استعارت تافتن آغاز کردند. ۵- جام. راه راه. ۶- یکی از اشکال خطوط اسلامی. ۷ - نوعی سلاح خود کار که پیاپی تیر اندازد... توضیح سلاحهایی که کالیبر آنها تا ۱۵ میلیمتر باشد تفنگ یا مسلسل نامیده میشود ( بسته بشرایط و خواص آنها ) و از ۱۵ میلیمتر ببالا توپ... یا مسلسل سبک. سلاحی است خودکار و کوچک که در نتیج. اخذ گاز باروت بخودی خود پر شده و آتش کند. یا مسلسل سنگین. سلاحی است خودکار و بزرگ که بر روی سه پایه قرار میگیرد و بوسیل. آن میتوان تعدادقابل توجهی تیر بهدف پرتاب کرد.