مرطومه

لغت نامه دهخدا

( مرطومة ) مرطومة. [ م َ م َ ] ( ع ص ) تأنیث مرطوم، نعت مفعولی از رطم.رجوع به رطم و مرطون شود: امراءة مرطومة؛ زن متهم به بدی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ناقة مرطومة؛ ماده شتر بازداشته شده. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشق فال عشق فال لنورماند فال لنورماند فال مکعب فال مکعب