لغت نامه دهخدا ( مرطومة ) مرطومة. [ م َ م َ ] ( ع ص ) تأنیث مرطوم، نعت مفعولی از رطم.رجوع به رطم و مرطون شود: امراءة مرطومة؛ زن متهم به بدی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ناقة مرطومة؛ ماده شتر بازداشته شده. ( ناظم الاطباء ).