مربت

لغت نامه دهخدا

مربت. [ م ُ رَب ْ ب ِ ] ( ع ص ) پرورنده. ( آنندراج ). تربیت کننده کودک. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از تربیت. رجوع به تربیت شود. || آن که به آرامی دست بر پهلوی بچه زند تا خواب رود و آرام گیرد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تربیت شود.
مربة. [ م َ رَب ْ ب َ ] ( ع اِ ) سلطنت. یقال: طالب مربته، ای مملکته. ( منتهی الارب ). || مرباب. مرب. مربوبة. ( متن اللغة ). رجوع به مَرب شود.
مربة. [ م ُ رَب ْ ب َ ] ( ع اِ ) مربا. مازیاره. رچال. ربید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مربا شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت