لغت نامه دهخدا
متوارد. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) متوالی و پیوسته و پی در پی و متعاقب.( ناظم الاطباء ). متواتر: و میان ملک محمد و اتابک سنقر در آن وقت مشارب مضافات مورود بوده است و... رسل و قواصد از جانبین متوارد. ( المضاف الی بدایع الازمان ). || اندیشه و تخیلی که در ذهن دو شاعر یا دو کس خطور کند. و رجوع به توارد شود.