عنان راندن

لغت نامه دهخدا

عنان راندن. [ ع ِ دَ ] ( مص مرکب ) درآمدن. حمله آوردن. روی آوردن:
از آن سهمگن تر سیاهی قوی
عنان راند بر چالش خسروی.نظامی.

فرهنگ فارسی

در آمدن حمله آوردن روی آوردن