تمقیق

لغت نامه دهخدا

تمقیق. [ ت َ ] ( ع مص ) سختی و تنگی نمودن بر عیال خود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تنگ گرفتن نفقه بر عیال خود بر اثر فقر یا بخل. ( از اقرب الموارد ). || بمنقار خورش دادن طائر بچه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال احساس فال احساس فال فرشتگان فال فرشتگان فال تک نیت فال تک نیت