انسراب

لغت نامه دهخدا

انسراب. [ اِ س ِ ] ( ع مص ) در سوراخ شدن، یقال انسرب الثعلب فی حجره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در سرب شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). در سوراخ شدن روباه. ( آنندراج ). داخل شدن حیوان وحشی در سوراخ خود. تسرب. ( از اقرب الموارد ). || درازشدن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت