اصطلاح امباسلوقی، که در منابع لغتشناسی معتبر، از جمله فرهنگ فارسی معین، مستند شده است، در وهله اول به درخت یا بوته انگور اطلاق میگردد. این واژه، که ریشه در زبان فارسی دارد، مستقیماً به گیاه Vitis اشاره دارد و هویت اصلی آن را به عنوان گیاهی که میوه انگور را تولید میکند، نمایان میسازد. ارجاع به مو در تعریف، بر هویت بنیادین آن به عنوان منبع این میوه شناخته شده تأکید میورزد.
کشت و پرورش درخت انگور، که در طول تاریخ با نامهایی چون امباسلوقی شناخته شده است، یکی از ارکان اصلی کشاورزی و تمدن بشری در طول هزارهها بوده است. از تاکستانهای باستانی گرفته تا تاکپروری مدرن، مدیریت و مراقبت از این گیاهان، نه تنها میوه دوستداشتنی انگور را که به صورت تازه، کشمش (انگور خشک شده) یا نوشیدنی تخمیر شده (شراب) مصرف میشود، به ارمغان آورده، بلکه فعالیتهای اقتصادی چشمگیری را نیز رقم زده و چشماندازهای کشاورزی را شکل داده است. تطبیقپذیری این گیاه و محصولات آن، آن را به یک محصول حیاتی در اقلیمها و فرهنگهای گوناگون تبدیل کرده است.
فراتر از اهمیت کشاورزی و اقتصادی، درخت انگور یا امباسلوقی، جایگاهی عمیق در فرهنگ، هنر و نمادگرایی بشری دارد. تصویر و محصولات آن در تار و پود جوامع تنیده شده و در اساطیر، متون مذهبی، ادبیات و هنرهای تجسمی به عنوان نمادهایی از باروری، فراوانی، جشن و حتی تعالی معنوی ظاهر شده است. حضور پایدار درخت انگور در دورههای تاریخی مختلف، گواهی بر اهمیت ریشهدار آن در تجربه جمعی انسان است.