اسحنکاک

لغت نامه دهخدا

اسحنکاک. [ اِ ح ِ ] ( ع مص ) تاریک و سیاه شدن. ( زوزنی ): اسحنکک اللیل. ( منتهی الارب ). || سخت سیاه شدن موی. || دشوار و متعذر شدن سخن بر کسی: اسحنکک الکلام علیه. ( از منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال جذب فال جذب فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت