ابیرد

لغت نامه دهخدا

ابیرد. [ اُ ب َ رِ ] ( اِخ ) مردی بود از حمیر که به قبیله بنی سلیم رفت و کشته شد.
ابیرد. [ اُ ب َ رِ ] ( اِخ ) ابن معذر. یکی از شعرای ابتداء دولت اموی است. او به اکابر و ملوک نپیوست و در قبیله خویش میزیست واشعاری نهایت دلنشین دارد و از جمله این دو بیت از مرثیه بلیغه او که در وفات برادر خویش گفته است:
تطاول لیلی لم انمه تقلباً
کأن فراشی حال من دونه الجمر
فان تکن الایام فرقن بیننا
فقد بان منّی فی تذکره العذر.( از قاموس الاعلام ).
ابیرد. [ اُ ب َ رِ ] ( اِخ ) ابن هَرثمه عذری. شاعری از عرب. و بعضی نام او را اربد گفته اند.
ابیرد. [ اُ ب َ رِ ] ( اِخ ) یربوعی. نام شاعری از عرب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مرسوله یعنی چه؟
مرسوله یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز