نباهت

واژه نباهت در زبان فارسی به مجموعه‌ای از صفات و ویژگی‌های انسانی اشاره دارد که نشان‌دهنده نجابت، بزرگ‌منشی، و خوش‌نامی فرد می‌باشد.

تعاریف و توضیحات:

نجابت و بزرگواری: نباهت به دو به ویژگی‌ انسانی اشاره دارد که شامل رفتار نیکو، صداقت و فداکاری هستند. فردی که دارای این صفات است، به اصول اخلاقی پایبند بوده و در تعاملات خود احترام و محبت را در اولویت قرار می‌دهد. او در شرایط دشوار از خودگذشتگی نشان می‌دهد و به دیگران کمک می‌کند.

مشهور شدن و خوشنامی: نباهت می‌تواند به معنای شناخته شدن و داشتن شهرت مثبت در میان مردم باشد. فردی که مشهور است، به خاطر ویژگی‌ها، دستاوردها یا فعالیت‌هایش مورد توجه قرار می‌گیرد و اگر این شهرت به دلیل رفتارهای اخلاقی و نیکو باشد، به خوشنامی تبدیل می‌شود. در واقع، مشهور شدن می‌تواند به شهرت خوب یا بد منجر شود، اما خوشنامی همواره به معنای داشتن شهرت مثبت و محترم در جامعه است.

شریف شدن: اشاره به ارزش و مقام بالای فرد دارد که ناشی از ارتقاء شخصیت و رفتار فرد به سطحی از اخلاق و ارزش‌های انسانی است که موجب احترام و اعتبار او در نظر دیگران می‌شود. این فرآیند شامل تقویت صفاتی مانند صداقت، فداکاری، مهربانی و انصاف است.

زیرکی: از معانی دیگر این واژه زیرکی به معنای داشتن هوش و تیزبینی در درک و تحلیل موقعیت‌ها و اطلاعات است. فرد زیرک قادر است به سرعت به نکات کلیدی و جزئیات مهم توجه کند و از این آگاهی برای اتخاذ تصمیمات هوشمندانه بهره ببرد. زیرکی شامل توانایی پیش‌بینی عواقب رفتارها و شناسایی فرصت‌ها و تهدیدها در محیط‌های مختلف است.

لغت نامه دهخدا

نباهت. [ ن َ هََ ] ( ع اِمص ) نجابت. ( ناظم الاطباء ). بزرگواری. ( غیاث اللغات از منتخب اللغات ): و نباهت قدر او پیدا آید. ( سندبادنامه ص 8 ). || نامواری. ( زمخشری ). مشهور شدن. ( غیاث اللغات ). ناموری. اشتهار. || آگاهی. ( غیاث اللغات ). بیداری. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نبه شود. || شرف. ( از اقرب الموارد ). بزرگی. ( ناظم الاطباء ): امیر عضدالدوله با جلالت قدر و نباهت ذکر و خشونت جانب و عزت ملک و نخوت پادشاهی همواره رضاء آن جانب نگاه داشتی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 30 ). جلالت قدر و نباهت ذکر تو زیادت از آن است که خویشتن را در معارضه جماعتی آری که... ( ترجمه تاریخ یمینی ص 182 ). به همه معانی رجوع به نباهة شود.
نباهة. [ ن َ هََ ] ( ع مص ) بزرگوار گردیدن. ( زوزنی ). بزرگوار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بزرگ گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). شرف یافتن. ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ). || نام آور گردیدن. ( ازمنتهی الارب ) ( آنندراج ). معروف شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). اشتهار یافتن. ( از اقرب الموارد ). بلندنام شدن. ( از معجم متن اللغة ). شهرت یافتن. مقابل خمول. ( از المنجد ). مشهور شدن. ( غیاث اللغات ). || ( اِمص ) شرف. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || زیرکی. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || مقابل خمول. ( المنجد ). نام آوری. شهرت. رجوع به نباهت شود.

فرهنگ معین

(نَ هَ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) بزرگوار شدن، خوشنام شدن. ۲ - (اِمص. ) خوشنامی.

فرهنگ عمید

۱. شهرت یافتن.
۲. شریف شدن.
۳. شرف.
۴. زیرکی.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نجیب بودن.۲ - بزرگواربودن ۳ - مشهورشدن.۴ - ( اسم ) نجابت.۵ - بزرگواری: ونباهت قدراوپیدا آید...۶ - بزرگی شرف: امیرعضدالدوله باجلالت قدرو نباهت ذکروخشونت جانب وعزت ملک ونخوت پادشاهی همواره رضائ آن جانب نگاه داشتی

ویکی واژه

بزرگوار شدن، خوشنام شدن.
خوشنامی.

جملاتی از کلمه نباهت

نفس ناطق قدسى پنج قوه دارد: فكر، ذكر، علم، حلم، نباهت (انديشه، يادآورى، دانش،بردبارى، هشيارى ). اين نفس از جايى برنمى خيزد و اين شبيه ترين چيزها به نفوسملكى است (622)، و دو خاصيت دارد: پيراستگى و حكمت.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم