پیرش گسسته
ویکی واژه
جمله سازی با پیرش گسسته
پیوسته ایم با او پیوسته ایم جاوید پیوسته این چنین خوش از غیر او گسسته
در زحمتیست خصمت جانش چو رشته در خار کز وی گسسته دق کرده علت سل
2- با كسى كه ارتباط خود را از تو گسسته و قطع رحم كرده، صله رحم كنى و با وىدر ارتباط باشى.
از آن رسته ها گویی افتاد در شک از آن است عقد ثریا گسسته
عنان گسسته نمی رفت باد پای نفس اگر حضور درین تیره خاکدان بودی
عرق به چهره اش از تاب می نشسته ببین به روی آینه عقد گهر گسسته ببین