پوداب زار

فرهنگستان زبان و ادب

{fenland} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] منطقه ای پوشیده از پوداب

جمله سازی با پوداب زار

زدل جز عجز و زاری خوشنما نیست به غیر از بیقراری خوشنما نیست
چو بشنید این سخن بسیار بگریست چو شمع از آتش دل زار بگریست
چون نه سر دارد نه پای آن کار او کی رسد آن نالهای زار او
کجا روی فرخنده بر گاشتی؟ دو فرزند خود زار بگذاشتی؟
بدانسان ز گرزش قضا زار شد که از پای بفتاد و بیمار شد
یار سر از شرم چون بنفشه فرو برد گرد گلش تا بنفشه زار برآمد