لغت نامه دهخدا
لاس کازه. [ زِ ] ( اِخ ) امانوئل، کنت دو. مورخ فرانسوی. مولد قصر لاس کازس ( هُت گارُن ). وی با ناپلئون بناپارت هنگام تبعید به سنت هلن همراه بود و خاطرات سنت هلن را او نوشت. ( 1742 - 1766 م. ).
لاس کازه. [ زِ ] ( اِخ ) امانوئل، کنت دو. مورخ فرانسوی. مولد قصر لاس کازس ( هُت گارُن ). وی با ناپلئون بناپارت هنگام تبعید به سنت هلن همراه بود و خاطرات سنت هلن را او نوشت. ( 1742 - 1766 م. ).
💡 در شهر«راپیهو»پیش قراول ارتش مصر را شکست دادم و پادشاه شهر«هازوتو»، کازه که بندگی مرا نمی پذیرفت، به عنوان غنیمت به حساب آوردم.
💡 در جلد ۶ مانگای کازه هیکارو، حادثه ایکهدایا اصلیترین رویداد است.