عصب تباهی
جمله سازی با عصب تباهی
دلش را تازه دار از نور ایمان تنش را دور گردان از تباهی
مرگ از سر جوان جهانجوی تاج برد ای مرگ ناگهان تو تباهی چنین کنی
مر این بی بنان را تباهی سزاست همان است رای تو پیشم رواست
بعد از حمله هویت دوتا از تبهکاران فراری که یکی از آنها شیکاراگی تومورا با کوسهٔ تباهی و کوروگیری با کوسه تونل است مشخص میشود.
از اقالیم نفاذ تو توقف را خروج در گلستان بقای تو تباهی را ز کام
تویی که مسرع امرت ندید وهن توقف تویی که عرصهٔ جاهت ندید ننگ تباهی