عجوز خشک پستان

لغت نامه دهخدا

عجوز خشک پستان. [ ع َ زِ خ ُ پ ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از دنیای بی وفا باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). || زنی را گویند که هرگز نزائیده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).

جمله سازی با عجوز خشک پستان

آهسته باشيد كه جبرئيل لاى لاى خواب براى اين كودك نوزاد زمزمه مى كند و به جاىشير، پستان مادر به بهره هاى شير بهشت او را نويد مى دهد. (34)
حضرت پاى خود را بر آن عضو او كه شبيه پستان بود نهاد و بر زمين فشار داد، آنگاهدست و آن عضو را كشيد بطوريكه به اندازه هم شد.
شیر پستان، آب حیوان گشت و او خضر دوم شیر بین کاب حیاتش شیر پستان آمدست
کف بر بزی کش از کبر پستان نبود از شیر تر مالید و شد پر شیر تر پستانش از میش جوان
نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: شبى كه مرا به آسمان بردند و در آن جا سيردادند به زنانى برخورد كردم كه به پستان هاى خود آويزان بودند.
بوی شیر از دهن سوسن از آن می آید که هنوزش سر پستان صبا در دهن است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شی
شی
صبا
صبا
آویزون
آویزون
اسکل
اسکل