خانه ی حق چون نمایان شد زدور پیل را گفتی هماندم گشت مور
شمع تو راه بیابان بردو دریا شمع من راه نمای است سوی باری
بنمای آفتاب جمالت که می شود جام جهان نمای ز روی تو با صفا
انگشت نمای جمله خاص و عامم ای دوست ببین کز تو چه دشمن کامم
شود از زخم نمایان جگرش جوهردار هرکه از چشمه تیغ تو دمی آب خورد
آزادگی نه کام شناسای بندگی است نشو و نمای بندگی، آزادی من است