دود الزبل

لغت نامه دهخدا

دودالزبل. [ دُزْ زَ ب َ ] ( ع اِ مرکب ) کرمی است که در زباله تولید شود به رنگ زرد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

کرمی است که در زباله تولید شود به رنگ زرد.

جمله سازی با دود الزبل

ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز محل رخ ز می افروختن نبود هنوز
دود آتش پیچد اندر آب‌گویی در نهفت لشکر دیو و پری دارند با هم‌کارزار
کلبه احزان ما باریک شد از دود آه آه اگر روشن نسازی از مه رخسار خویش
شد ز من سوخته خلقی و ز دود دل من آتشی گیرد هر روز سر کوی مرا
دمید خط و دل سخت یار نرم نشد ز دود، دیده، آیینه تر نمی‌گردد
نباشد با خروشم رعد همبر که آن از دود خیزد این از آذر