لغت نامه دهخدا
حسن منجم. [ ح َ س َ ن ِ م ُ ن َج ْ ج ِ ] ( اِخ ) رجوع به حسن قمی و حسن بغدادی و ابن خصیب شود.
حسن منجم. [ ح َ س َ ن ِ م ُ ن َج ْ ج ِ ] ( اِخ ) رجوع به حسن قمی و حسن بغدادی و ابن خصیب شود.
💡 کو منجم کو محاسب گو بیا معلوم کن ابتدا پیدا کن و مر انتها را حجت آر
💡 این خوشه یک هدف آسان برای منجمان آماتور است و میتوان آن را حتی با تلسکوپهای کوچک در آسمانهای آلوده به نور هم مشاهده کرد.
💡 این دو کشف توسط جان باپتیست ژوزف دالامبر، مورخ نجوم، منجم ریاضیاتی و هدایتگر رصدخانه پاریس به عنوان «هوشمندانهترین و مفیدترین کشف قرن» توصیف شده است. دالامبر در «تاریخچه نجوم قرن هجدهم (۱۸۲۱) بیان میدارد:
💡 تقیالدین در نابلس دارای منصب قضاوت بوده است. از نابلس دوباره به استانبول بازگشته و در ۹۷۹ق/ ۱۵۷۱م به مقام منجمباشی سلطان سلیم دوم (حک ۹۷۴-۹۸۲ق/ ۱۵۶۶-۱۵۷۴م) دست یافت.
💡 دی مرا گفت منجم که بیا مژده بیار که نود سال همی عمر دهد نور خورش
💡 یافت مضمون از منجمباشی ترک و سپس چند دفتر زد به قالب در روند پارسی