جلال ماوراءالنه

لغت نامه دهخدا

جلال ماوراءالنهری. [ ج َ ل ِ وَ ءُن ْ ن َ ] ( اِخ ) ( حکیم... ) از شاعران است. سوزنی او را هجو کرده و او نیز شعرهای هجو بسیار داشت ولی سرانجام جمله اهاجی و هزلیات خود بشست و قصیده ای چند جد گفت این دو شعر از قصیده ای از قصاید وی انتخاب میشود:
پاکست ملک لم یزل از وهم ابتدا
دورست عزت ازل از خوف انتها
فرمان دهی که بر ملکوت سماء و ارض
وصف صفات او جبروتست و کبریا.
رجوع به لباب الالباب عوفی چ نفیسی ص 389 شود.

جمله سازی با جلال ماوراءالنه

ساکنان آستان عشق مانند جلال از فراغت پشت پا بر ملکت جم می‌زنند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال جذب فال جذب فال اعداد فال اعداد فال چای فال چای