جسته کلاغ

لغت نامه دهخدا

جسته کلاغ. [ ج َ ت َ / ت ِ ک َ ] ( اِ مرکب ) در اصطلاح ورزشکاران، ورزشی است که کشتی گیران یک پا را به جفته گاه گذاشته بدور یک پا مثل کلاغ از جای به جای برجهند، و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ):
بس که از آتش رشک تو به دل دارد داغ
می جهد خال ز رخسار بتان جسته کلاغ.میرنجات ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

در اصطلاح ورزشکاران ورزشی است که کشتی گیران یک پارا بجفته گاه گذاشته بدور یک پا مثل کلاغ از جای بجای برجهند و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته.

جمله سازی با جسته کلاغ

ای جان جان مست من ای جسته دوش از دست من مشکن ببین اشکست من خیز ای سپه‌سالار من
ز - اينكه مدافعان در تفسير گفته عمر: ((كتاب خدا براى ما كافى است )) به آيه ((مافَرَّطْنا فِى الْكِتابِ)) و ((اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم )) استناد جسته اند، درست نيست؛زيرا اين دو آيه نمى رساند كه مسلمانان از گمراهى، ايمن خواهند بود. و متضمن هدايتبراى مردم نيست.
باشندگان انزلی را "انزلی چی" به معنی اهل انزلی خطاب می‌کنند. در برهان قاطع جسته و گریخته به چند واژه گیلکی اشاره شده است که از لحاظ دگردیسی واژه می‌توانند قابل توجه باشند:
ما ز سودای گل و از بوستان آسوده‌ایم نوبهاری جسته‌ایم و از خزان آسوده‌ایم
شکر یزدان را که ذات بی نظیرت در جهان هر چه جسته جز نظیر از فر یزدان یافته
او و برادر بزرگش سيد ابراهيم پس از ورود به مشهد رضوى در مدرسه ((بالاسر))حرم حجره گرفتند و دروس حوزوى را آغاز نمودند و در اندك زمانى اين دو طلبهمهاجر كتب مقدماتى را به اتمام رساندند و در ميان طلاب از چهره هاى بر جسته و پراستعداد شناخته شدند. ولى ديرى نگذشت كهاسماعيل جوان با مرگ برادر جوانش كوهى از درد و اندوه را بر خود احساس نمود.