تودۀ استخوانی

فرهنگستان زبان و ادب

{bone mass} [ارتاپزشکی] میزان کلی استخوان در اسکلت یا در یک استخوان خاص

جمله سازی با تودۀ استخوانی

طبلک استخوانی، نوعی پاپوش که از یک پارچه چرم مانند با پاشنه استخوانی تهیه می‌شده‌است.
در تن بیمار لعل روح پرورد تو نیست استخوانی کو نمک پرورده درد تو نیست
استخوانی را که می بیند دلش پر می زند از هما در عالم تجرید کمتر هیچ نیست
در چین، اولین سابقه از تاریخ مکتوب در نسخه ای استخوانی مربوط به هزاره دوم قبل از میلاد به دست آمده است. شوچینگ (کتاب اسناد) یکی از پنج متن کلاسیک چینی و یکی از اولین روایت های تاریخ چین است.
مطابقت مناسبی میان یافته‌های این تحقیق و داده‌های عددی ارائه شده در مقاله برای کامپوزیتهای سازنده داربستهای استخوانی در شکل ۸ قابل مشاهده است.
هما را گر نبودی از تو بال افشانی دردی شکستی کی به آسانی طلسم استخوانی را