تبریز خاتون

لغت نامه دهخدا

تبریز خاتون. [ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سارال در بخش دیواندره شهرستان سنندج که در 17 هزارگزی باختر دیواندره، کنار راه مالرو دیواندره به شریف آباد قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 123 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات و حبوبات و توتون است. شغل اهالی زراعت و گله داری است وراه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

جمله سازی با تبریز خاتون

ای ترک! اگر باز نداری دل «ترکی» عرض تو به شهزادهٔ تبریز کنم من
و دوره بیست و سوم بعنوان نماینده تبریز در مجلس شورای ملی حضور داشت.
در فروردین سال ۱۳۴۶ در شهر کرمان، تیم کلنی مموریال تبریز به مقام دوم دست یافت.
وانگهی این مست عشق اندر هوای شمس دین رفته تبریز و شنیده رو تو را آن جا چه کار
در آن روزی که در عالم الست آمد ندا از حق بده تبریز از اول بلی گویان الستش را
در عوض عبیر جان در بدن هزار سنگ از تبریز خاک را کحل ضیای نفس ما