بباطن کسی گذاش

لغت نامه دهخدا

بباطن کسی گذاشتن. [ ب ِ طِ ن ِ ک َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) کسی را واگذاشتن به نیت خود. به دعای بد سپردن. ( آنندراج ).

جمله سازی با بباطن کسی گذاش

💡 مرده چنان غرق حساب خود و غوطه ور در گذشتهاعمال خويش است كه گويى در اثر شدّت توجه بباطن از عالم ظاهر بكلى منقطع شده ودست را از پاى و چشم را از دهن تشخيص ‍ نميدهد.

💡 بظاهر تو به از جرم و گناه است بباطن ز آنچه آن غیر از اله است

💡 بظاهر سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ است، بباطن خاتم دولت را نگین است.

💡 باده از دست حریفان ترشروی منوش که بباطن همه نیشند و بظاهر نوشتند

💡 نظر بباطن خود کرد ظاهر خود دید بذات خویش بود این خطاب و گفت و شنود

💡 باطنت ای تو بباطن پسر سر ظهور مادر وحدت ذاتست و بنه عقل پدر

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تسخیر یعنی چه؟
تسخیر یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز