باقلاکان بالا
جمله سازی با باقلاکان بالا
فرو برد گرز گران را به زین به بالا بر آمد چو کوهی به کین
من اینجا نشینم تو بالا نشین که تو پادشاهی به تاج و نگین
زبان بگشاد با جانی همه شور که بر بالای آن تل بایدم گور
ای قد و بالای تو حسرت سرو بلند خنده نمیآیدت، بهر دل من بخند
تا به بالا بر نیاید دودها تا نگردد مضطرب چرخ و سها
گه دریا گه بالا گه رفتن بیراه گه کوه و گهی ریگ و گهی جوی و گهی جر