اندوه زدا
فرهنگ عمید
جمله سازی با اندوه زدا
8- گريه و غم و اندوه در فراق عزيزان جايز است. ( وابيضت عيناه من الحزن )
میزد آب خرمی بر آتش اندوه من بر هوا لعلی که میافشاند نعل دلدلش
رفتم بر دربانش و بگفتم سخن خود گفتا «مبر اندوه که شد کانت به گوهر
5 - اندوه عميق مردم و سوگوارى آنان براى شهيدانى عزيز كه از دست داده بودند.
يكى از برادران كه يهودا نام داشت، با شگفتى پرسيد: برادرم يوسف ! مگرعقل خود را باخته اى، كه در ميان غم و اندوه، مى خندى ؟ خنده ات براى چيست ؟
به لب برآورد از حقّه بدن جانم به دستِ شعبده هر دم هزار بار اندوه