ابن الفخار

لغت نامه دهخدا

ابن الفخار. [ اِ نُل ْ ف َخ ْ خا ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن علی البیری اندلسی. از اعاظم ادبا و نحات. او استاد قرائت و ادب شاطبی وابن زمرک وزیر و لسان الدین بن خطیب و دیگر مشاهیر ادب اندلس است. وفات او به سال 754 هَ.ق. بوده است.
ابن الفخار. [ اِ نُل ْ ف َخ ْ خا ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عمربن الفخار، از مردم قرطبه. او به اشعار و نوادر عرب واقف و گویند مستجاب الدعوه بوده است. و در 419 هَ.ق. وفات کرده است.
ابن الفخار. [ اِ نُل ْ ف َخ ْ خا ] ( اِخ ) ابوعبداﷲبن الفخار. شاعری از مردم مالَقه و در قلائدالعقیان قطعه ای از اشعار او آمده است.

جمله سازی با ابن الفخار

گاهی چه نقطه بر در سر حلقۀ فساد رأس الفخار بر در رأس الفجور بود
ناظم سر و علن بت فکن و بت شکن غرۀ وجه الزمن درۀ رأس الفخار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال راز فال راز فال ماهجونگ فال ماهجونگ