ملجان

لغت نامه دهخدا

ملجان. [ م َ ] ( ع ص ) رجل ملجان؛ مرد ناکس که شیر ناقه بمکد از ناکسی و ندوشد. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجل ملجان و مَصّان؛ مردی که ازلئامت شیر شتر و گوسفند را از پستان آنها بمکد و آن را ندوشد مبادا که شنیده شود. ( از اقرب الموارد ).
ملجان. [ م َل ْ ل َ ] ( اِخ ) ناحیه ای است بین ارجان و شیراز. قریه ها و حصارها دارد. ( از معجم البلدان ). ناحیه ای است به فارس میان ارجان و شیراز. ( انجمن آرا ).
ملجان. [ ] ( اِخ ) رجوع به ملجمان شود.

جمله سازی با ملجان

در کتاب حدود العالم (۳۲۷ هجری) نوشته شده‌است که: «نجیرم شهری است بر کران دریا و جای بازرگانان است». ابن حوقل: «اشاره می‌کند که در میان توج و نجیرم، مصب رودی است که شهرهای ملجان و کمارج در طرف چپ آن قرار دارند؛ و نیز در طرف چپ نجیرم مصب رودی است که از دریاچهٔ سکان می‌آید و در طرف راست این رود شهرهای کهرجان و نابند واقع است… وی سیراف را دارای دو منبر به نام‌های نجیرم و جم معرفی می‌کند. ابن حوقل فاصلهٔ سیراف تا نجیرم را دوازده فرسخ ثبت کرده‌است و نجیرم را جزء نواحی گرمسیر معرفی می‌کند» یاقوت حموی نجیرم را بر بلندی کوه در مسیر بصره به سیراف توصیف کرده و فاصلهٔ نجیرم تا سیراف را پانزده فرسخ عنوان می‌کند. نجیرم مرکز مهم تجارت دریایی بود که بی‌بی‌خاتون و بتانه و در غرب بندر دیر جایگزین آن شده‌است. و دریانوردان آن از یک طرف تا سواحل جنوبی عربستان و سواحل شرقی آفریقا، و از طرف دیگر تا سواحل هندوستان، چین، جزایر اقیانوس آرام و حتی تا جزایر ژاپن ارتباط برقرار می‌کردند؛ و نقش واسطه راه آبی ابریشم را به غرب داشته‌است.