باد و بفش

لغت نامه دهخدا

باد و بفش. [ دُ ب َ ] ( اِ مرکب، از اتباع ) کرّ و فرّ و شکوه و جلال:
بدین باد و بفش وسر و ریش گوئی
سنایی نیم بوعلی سیمجورم.سنایی.و رجوع به «باد و بوش » و «بفش » و «بوش » شود.

جمله سازی با باد و بفش

اگر چه لطف شمس الدین تبریزی گذر دارد ز باد و آب و خاک و نار جان هر چهار آمد
(اى رسول خدا، از من بر تو سلام باد و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبيبه ات ونور ديده ات و زايرت و كسى كه در آرامگاه تو در ميان خاك خفته و آن كس كه خداوند زودرسيدن به تو را برايش برگزيده است.
از فیلم‌ها یا مجموعه‌های تلویزیونی که وی در آن‌ها نقش داشته است، می‌توان به پادشاه سلامت باد و بلو بیتل اشاره نمود.
سر سبک چون باد و عالمسوز چون آتش مباش همچو آب و خاک لطف و بردباری خوشترست
می‌نبینی آب و گویی از چه ‌گردد آسیا می نبینی باد و گویی از چه جنبد شاخسار
عید قربان بر تو فرخ باد و بدخواهانت را تیغ محنت کرده قربان آتش حسرت کباب